اندیشه رسیدن به قله‌های موفقیت

 

نهان کودک

روزبخیر

امیدوارم که از شعری که براتون گفتم خوشتون بیاد.

نهان کودک

چون که بینم کودکی را من کنون          و زدرونم کودکی آید برون

درزبانش مهر با پیوندگی          درنگاهش عشق زیبا٬ زندگی

دردلش خالی زکین هر غمی          سینه اش دنیای پرمهری همی

اشک او تمثیل آتش در نی است         خنده اش چون جان دنیا زنده است

گربه او گویی چرا از بهر چی            گویدت من خواهم این را نکته چی

زندگی در او به سهل است بی خطا             میکند نیکی به هر کس بی جفا

گر کند خشمی زآزار کسی        می رود از او برون در اندکی

همچو کودک باش ای اهل خرد            تا رها گردی زهر چه بند بد

عشق کودکی

یادم هست که چگونه گذشت و رسیدم تا اینجا.

شاید الان که نگاه میکنم بگم اگر این کارو کرده بودم یا این طوری دیده بودم جای بهتری بودم.

از ای شایدها واگرها و اما ها زیاد میاد تو زندگی .

وقتی بچه هارو میبینم میگم به تنها چیزی که فکر نمیکنن آینده است.

هرلحظه براشون هر چی حضور پیدا کنه همون کارو میکنن .

نه به این فکر میکنن که زشت یا بده نه به اینکه دیگران چی میگن یا چی فکر میکنن.

باور یعنی چی؟ چی اتفاقی در انتظاره ؟ چه کاری رو انجام بدم؟ و چی چه چرا ....

نه دنبال دلیل می گردن نه براش دلیل می سازن.

نه میخوان که کسی رو سرکوب کنن نه میخوان که کسی بهشون زوربگه.

دنیای جالبیه.

خوب که به بچه ها نگاه میکنی میبینی که خودتم اینجوری هستی ولی نمیخوای بقیه بفهمن و سر از کارت در بیارن

شاید اگه بفهمن قضاوت کنن مسخره کنن دلیل بخوان و ...

شاید خیلی ها بگن ولی منم میگم هیچ چیز بهتر از شفاف بودن نیست و هیچ کاریم بهتر از تو لحظه بودن نیست

همین که بدونی هستی برای هرچیکه میخوای باشی جاری و روانی