تمام غصه‌ها از همان جایی آغاز می‌شوند که ترازو برمی‌داری، می‌افتی به جان دوست داشتنت. دوست داشتن اطرافیانت، پدر مادر همسر و خانواده‌ات، انـدازه مـی‌گـیـری! حسـاب و کـتـاب مـی‌کـنـی! مقـایـسـه مـی‌کـنـی!

و خدا نـکـنـد حسـاب و کـتـابـت بـرسـد بـه آنـجـا کـه زیـادتر دوستش داشته‌ای، کـه زیـادتـر گذشـتـه‌ای، که زیـادتـر بـخـشـیـده‌ای،  به قـدر یـک ذره، یک ثانیه حتی !درست از همانجاست که توقع آغاز می‌شود

و توقع آغاز همه‌ی رنج‌هایی است که ما می‌بریم…!

چه بهتر که آغازگر این رنج نباشیم