داستان غصه، توقع و رنج
تمام غصهها از همان جایی آغاز میشوند که ترازو برمیداری، میافتی به جان دوست داشتنت. دوست داشتن اطرافیانت، پدر مادر همسر و خانوادهات، انـدازه مـیگـیـری! حسـاب و کـتـاب مـیکـنـی! مقـایـسـه مـیکـنـی!
و خدا نـکـنـد حسـاب و کـتـابـت بـرسـد بـه آنـجـا کـه زیـادتر دوستش داشتهای، کـه زیـادتـر گذشـتـهای، که زیـادتـر بـخـشـیـدهای، به قـدر یـک ذره، یک ثانیه حتی !درست از همانجاست که توقع آغاز میشود
و توقع آغاز همهی رنجهایی است که ما میبریم…!
چه بهتر که آغازگر این رنج نباشیم
+ نوشته شده در چهارشنبه چهاردهم فروردین ۱۳۹۲ ساعت 9:52 توسط امیر حسین
|