همین دیروز بود که جمعی بر آن شدیم که وبلاگی در حوزه کودکان تهیه کنیم، همین دیروز بود که به مهدکودکی رفتیم و تلاش داشتیم با کودکان ارتباط برقرار کنیم، از آن دیروز تا امروز بیش از دو سال گذشت، یادش به خیر
در این مدت گاهی وقتها خودم را جای کودکان گذاشتم، گاهی وقتها دغدغه والدین را داشتم، گاهی وقتها از آشتی دو نسل نبشتم و گاهی از تضادها و باورهای آشتی ناپذیر دو نسل.
امروز اما صورت مساله کمی تفاوت کرده، به عبارت دیگر اگر تا دیروز خود را بیرون از جریان کودک و و الد می دانستم حالا خودم درگیر داستان شده ام، بزنم به تخته من هم پدر شدم.
17 بهمن 88 قطعا برایم خاطره آمیز خواهد ماند. بعد از نه ماه صبر و تحمل برخی محدودیتها، امروز همه شاد بودیم،حالا نمی دانم باز هم می توانم فراتر از یک پدر مسائل کودکان را ببینم یا این که نه من هم محصور در عالم پدری خواهم شد.
+ نوشته شده در شنبه هفدهم بهمن ۱۳۸۸ ساعت 23:15 توسط امیر حسین
|
همگی ما همزمان با تحصیل در مدارس، درسهایی از زندگی نیز می
آموزیم که هردوی آنها مهم است .
مشکل اصلی این است که زندگی قبل از ما
هم جریان داشته و ما را هم مانند دیگران در مسیرش با خود می برد و این در حالی است
که ما تازه در ابتدای یادگیری و کسب معلومات لازم برای زندگی هستیم و تنها
امیدواریم که روزی به همه ی جوانب دست پیدا کنیم ، پس بطور منطقی دانش ما همیشه
عقب تر از زندگی است.
در اینجا به درسهایی از زندگی اشاره کرده
ایم که براحتی می توانید از آنها بهره بگیرید :
1- طبق گفته ی Richard Carlson " چیزهای
بی ارزش را نچشید " ، این بدان معنی است که خیلی از مردم خود را درگیر استرس
و به انجام رساندن کارهای بی ارزش می کنند که در نهایت در مقابل اهداف اصلی زندگی
، هیچ ارزشی ندارند .وقتی
آنقدر خود را درگیر این مسائل کوچک می کنیم دیگر جایی برای نیل به آرزوهایمان باقی
نگذاشته ایم و از لحظات خود هیچ لذتی نمی بریم.
2- "زندگی غیر قابل پیشبینی است " و
ممکن است هر لحظه شما را در شیب و فراز قرار دهد ". فقط بگویید
"هرگز" و بعد ببینید چه اتفاقی می افتد . برای مقابله با گره هایی که زندگی در
مسیر شما قرار داده است تنها با ذهنی باز و خوش بین ، به آنها خوش آمد بگویید !!
3- خسته کننده ترین واژه در هر زبان "
من " است . بله تصور این است که تکرار این کلمه اعتماد به نفس را بالا می
برد. ولی خوب! بیشتر وقتها همه ی آن چیزیی که در مورد خود با تکرار " من
" توضیح و تعریف می کنید، واقعیت ندارد! اینکه یک نفر دائما" از خود و
فضایل خود تمجید و تفسیر کند ، بسیار خسته کننده و یکنواخت است . این حالت
"خود محوری " است نه "اعتماد به نفس "
4- انسانیت مهم تر از مادیات است
اهمیت روابط اجتماعی بسیار مهم تر از
درجات مادی است که هر کدام از ما در مسیر آرزوها به آنها می رسیم. بدون محبت و عشق
و حمایت خانواده و دوستان در زندگی ، موفقیت های مادی ، خیلی لذت بخش نخواهد بود.
با ایجاد تعادل در ملاک های برتری و ارزش های خود ، از ثبات زندگی بیشتری بهره
خواهید برد.
5- به غیر از خودتان ، هیچ کس دیگر نمی
تواند شما را راضی کند !
رضایت و راحتی ذهن شما تنها به عهده
خودتان است ! بله ، روابط اجتماعی ، زندگیمان را پر بار تر می کند ، اما خوب ،
شاید این روابط به تنهایی باعث شادکامی و رضایت شما نشود.
6- درجه ی کمال و شخصیت
کمالات برای هر شخص زیباست . کلام و
اعمال نیک ، به دنبال خود ، اعتماد و اطمینان دوستان را در پی دارد . برای رسیدن
به این درجه ، تلاش کنید.
7- بیاموزید که خود ، دیگران و حتی دشمنان
خود را ببخشید.
انسان جایز الخطاست ، همه ما اشتباه
میکنیم ، ولی با کینه توزی و یادآوری صدمات گذشته ، تنها این خودمان هستیم که از
زندگی لذت نمی بریم نه دیگران !!
8- "خنده" داروی هر "درد" است .
با خوشرویی و تبسم ، دردهای خود را
درمان کنید.
9- تغذیه خوب ، استراحت ، ورزش و هوای تازه
، را فراموش نکنید.
سلامتی خود را دست کم نگیرید . با رعایت
این نکات ، از وضعیت جسمی ایده آل خود ، لذت ببرید.
10- اراده ای مصمم ، شما را به هر چیزی که
می خواهید ، می رساند .
هرگز تسلیم نشوید و به دنبال رسیدن به
آرزوها و اهداف خود تلاش کنید.
11- تلویزیون ، ذهن ما را بیشتر از هر چیزی
نابود میکند!
از تلویزیون کناره گیری کنید و با ورزش
، مطالعه و یادگیری ، ذهن خود را فعال کنید.
12- شکست را بپذیرید .
هر کسی در زندگی ممکن است بارها و بارها
شکست بخورد. شکست آموزنده است . به ما یاد می دهد که چطور متواضع باشیم و راه درست تری را برای
جبران آن انتخاب کنیم . توماس ادیسون با شکستهای متمادی توانست به هدف خود برسد ، او
می گفت :" من شکست نخوردم ، تنها ده ها هزار راه را امتحان کردم که برایم
مفید نبود ! و به نتیجه نرسید !"
13- از اشتباهات دیگران درس عبرت بگیرید .
یکی از بودائیات پیر چنین می گوید
:" یک مرد دانا کسی است که از اشتباهات خود درسی نیک بیاموزد و اما داناتر
کسی است که از اشتباهات دیگران درس عبرت بگیرد".
14- از محبت به دیگران دریغ نکنید.
زندگی کوتاه است و پایان آن نامعلوم .
پس سعی کنید محبت کنید تا محبت ببینید.
15- آنچنان زندگی کنید که گویی روز آخر
عمرتان است !!
همواره سعی کنید بهترین و مهربان ترین
همسر ، رفیق و حتی مهربانترین و بهترین رئیس باشید ، تا زمان وداع با این دنیا به
دنیایی زیباتر دست یابیم
+ نوشته شده در یکشنبه یازدهم بهمن ۱۳۸۸ ساعت 22:54 توسط امیر حسین
|
از روی نوع و نحوه بازی تاحدی می توان بچه را شناخت حتی می توان کودک را علاقه مند به کار پزشکی کرد البته برخی بازها ممکن است والدین را نگران کند بویژه وقتی برخی اعضای بدن که در عرف جامعه روی آن حساسیت وجود دارد. با این حال باید باور داشت که در این سن همه چیز برای کودک جنبه کنجکاوی و شناخت دارد و هیچ معنای خاصی ندارد مگر وقتی نشانههای دیگر نیز بروز کند
دکتر بازی یک بازی رایج دوران کودکیست که کمتر پدر مادری هرگز مچ بچههاشون را در این بازی نگرفته اند.دلیلی که اکثر کودکان این بازی را انجام میدن "کنجکاوی" است. این بازی بی خطریست و باعث نمیشود که کودک شما در سن کم فعالیت سکس خود را شروع کند یا معتاد فیلمهای پورن شود.کودک دارای حسّ کنجکاوی قویای هست. او در مورد همه چی کنجکاو هست، مثل؛ چطوری بچه درست شده، یا بچه از کجا به دنیا میاد.
فلسفه برای کودکاندر ایران با بیمحلی رو به رو شده است
اصولا برنامه فلسفه برای کودکان در ایران با بی محلی رو به رو شده است، ما در زمینه های بسیاری سرمایه گذاری می کنیم اما در مسئله تعلیم و تربیت سرمایه گذاری بنیادین صورت نمی گیرد که البته این امر دیگر کشورهای جهان نیز مشاهده می شود. حتی لیپمن و شارپ نیز از آموزش و پرورش خود راضی نیستند آنها اظهار می دارند اگر کسی از یک سیاره دیگر این نظام آموزشی را بررسی کند متوجه نخواهد شد که این روند چگونه پیش می رود.
استقبالی که از سوی برخی فلاسفه از این موضوع شده به واقع امیدوار کننده است، اما تردید ها و بی محلی ها نوعی نگرانی به وجود آورده است. برخی افرادی که با این برنامه برای نخستین بار آشنا می شوند این پرسش را مطرح می کنند که چرا تا کنون دیگر فلاسفه و اندیشمندان به آن توجه نکرده اند.
براساس اظهارات لیپمن آموزش و پرورش به کرات به ایجاد تغییرات جزئی روی آورده که در نهایت هیچ اثربخشی نخواهد داشت و باید به فکر یک طرح بنیادین بود که در رابطه با این تفکر از اندیشمندان و فیلسوفان انتظار می رود که گامی بردارند.
برخی اظهار می دارند که چرا باید فلسفه را به کودکان آموخت ما خود فلسفه را درک نکردیم و شما چگونه می خواهید فلسفه را به کودکان آموزش دهید یا این که عده ای اذعان می کنند که خود فلسفه را درک کرده اند اما نمی توانند آن را به کودکان یاد داد، این نگرش ها ناشی از بدفهمی نسبت به برنامه فلسفه برای کودکان است؛ برنامه ای که به هیچ عنوان نمی خواهد مکاتب فلسفی را به کودکان بیاموزد.
مسئله اصلی اینجا است که جدا از تمام این پیش فرض ها کودکان به این برنامه علاقمند هستند و تجارب پیشین نشان داده است که برگزاری کارگاهی که قرار بود ظرف مدت مشخص شده ای به اتمام رسد به درازا کشیده شد. کودکان از این برنامه استقبال می کنند چرا که روش های انتخاب شده در این برنامه مشوق کودکان است و آنها می توانند در جلسه نظرات خود را بیان کرده و بدانند که افکار و عقاید آنها مورد احترام قرار گرفته و خود نیز به دیگران احترام می گذارند.
برخی می گویند که فلسفه را اگر به نااهلان بیاموزیم سوء استفاده می کنند و فلسفه باید در همان پیچیدگی خود و در سطح بالا بماند و تنها اساتید از آن آگاه باشند. درحالی که این نوع افراد به عموم مردم و به ویژه کودکان بدبین هستند و بر این باورند که کودکان پس از یادگیری تفکر، منحرف می شوند.
در مقاله ای که از اینجانب در فصلنامه فرهنگ ویژه فلسفه برای کودکان منتشر شده از دیدگاه شهید مطهری بهره گرفته ام. تفکر انتقادی و تفکر خلاق که در برنامه فلسفه برای کودکان وجود دارد، در نگرش شهید مطهری هم موجود است. اگر قرار باشد برنامه فلسفه برای کودکان با مکتبی سازگار باشد بیش از همه با مکتب تشیع سازگار است و بسیاری از مؤلفههای این برنامه در تفکرات شهید مطهری وجود دارد. این امر می تواند به کودکان کمک کند در آینده دچار بحران هویت نشده و خود بتوانند فکر، داوری و استدلال کنند
سعید ناجی
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
.
+ نوشته شده در چهارشنبه هفتم بهمن ۱۳۸۸ ساعت 0:21 توسط امیر حسین
|