انسان بودن و نتايج زندگي
انسان بودن و نتايج زندگي
آيا انسان نتايج زندگيش است؟ بسياري از ما وقتي با نتايجي روبرو ميشويم كه آن را موفق ارزيابي نميكنيم، خود را سرزنش ميكنيم، اعتماد به نفس خود را از دست ميدهيم، نااميد ميشويم، اين روند حتي گاهي به ارزشي نسبت به خود نيز منجر ميگردد، اين آثار پيامد نگرشي است كه انسان بودن را در نتايج ارزيابي ميكند، در حالي كه اگر انسان بودن را به آن گوهر انسانيت مرتبط بدانيم و نه نتايج زندگي چه مثبت يا منفي، آن وقت در همه حال در وضعيت تعادل خواهيم بود. داستان ذيل را بخوانيد
بیست دلار
یک سخنران مشهور سمینارش را با در دست گرفتن بیست دلار اسکناس شروع کرد
او پرسید چه کسی این بیست دلار را میخواهد؟
دستها بالا رفت. او گفت:من این بیست دلار را به یکی از شما میدهم
اما اول اجازه دهید کاری انجام دهم.
او اسکناسها را مچاله کرد و پرسید چه کسی هنوز اینها را میخواهد؟
باز هم دستها بالا بودند. او جواب داد خوب. اگر این کار را کنم چه؟
او پولها را روی زمین انداخت و با کفشهایش آنها را لگد کرد
بعد آنها را برداشت و گفت: مچاله و کثیف هستند حالا چه کسی آنها را میخواهد؟
بازهم دستها بالا بودند
سپس گفت: هیچ اهمیتی ندارد که من با پولها چه کردم شما هنوز هم آنها را میخواستید
چون ارزشش کم نشد و هنوز هم بیست دلار میارزید.
اوقات زیادی ما در زندگی رها میشویم، مچاله میشویم و با تصمیمهایی که میگیریم و حوادثی که به سراغ ما میآیند آلوده میشویم .و ما فکر میکنیم که بیارزش شدهایم
اما هیچ اهمیتی ندارد که چه چیزی اتفاق افتاده یا چه چیزی اتفاق خواهد افتاد.
شما هرگز ارزش خود را از دست نمیدهید. کثیف یا تمیز، مچاله یا چیندار، شما هنوز برای کسانی که شما را دوست دارند بسیار ارزشمند هستید.
ارزش ما در کاری که انجام میدهیم یا کسی که میشناسیم نمیآید
ارزش ما در این جمله است که: ما که هستیم؟
هیچ وقت فراموش نکنید که شما استثنایی هستید