باورها در طوفان

ما همچون ملوانانی هستیم که ناگزیرند کشتی خود را در وسط دریا از نو بسازند

 

 

وضعیتی را فرض کنیم که یک یا چند تا از باورهایمان دچار مشکل می‌شوند. در واقع شواهد جدیدی به دست می‌آوریم که می‌فهمیم این باورها دیگر درست یا معقول نیستند و باید آنها را با باورهای جدیدی جایگزین کنیم. ممکن است باورهای مورد مناقشه فقط باورهایی باشند که فرضا به رنگ این میز مربوطند و یا باورهایی باشند از مسائل اخلاقی و دینی که مورد شک قرار گرفته‌اند.

 

پس تمامی باورها ممکن است مورد تردید قرار گیرند. در این شرایط بسته به اینکه این باور تا چه حد برایمان جدی و بنیادی است به دنبال راه حلی مناسب برای جایگزین کردن آن با باوری جدید بر می‌آییم. یکی از راه‌های تجدیدنظر در باورها روش دکارت است. در واقع کاری که دکارت کرد این است که برای تمیزکردن خانه تمام اثاثیه را بیرون ریخت و آنها را دوباره با نظمی جدید و با استحکامی بیش از قبل به درون خانه آورد.

 

دکارت مرحله به مرحله به تمامی باورهایی که داشت شک کرد تا اینکه آن شک به وجود خودش رسید و با استدلال Cogito دوباره همه چیز را از نو بنا کرد. اما ما آنقدر وقت نداریم که مثل دکارت کنار آتش بخاری بنشینیم و به وجود خود شک کنیم تا بتوانیم باورهایی یقینی برای خود دست و پا کنیم. ما مجبوریم در گیر و دار زندگی، درست وقتی که در حال استفاده از یک سری از باورها هستیم باورهایمان بازسازی کنیم.

 

شاید برای ما استعاره قایق نویرات کارساز تر باشد. نویرات که از اعضای حلقه وین بود، در تشبیه جالبی از وضعیت ما گفته است:ما همچون ملوانانی هستیم که ناگزیرند کشتی خود را در وسط دریا از نو بسازند، بی آنکه بتوانند برای بازسازی و استفاده از بهترین مواد به ساحل برگردند. نکته این است که ما به عنوان ملوانان قایق ناچاریم هربار یک قطعه را تعمیر کنیم تا سرانجام صاحب قایق بهتری شویم که در برابر طوفان تاب آورد. اگر نوسازی قایق را از زیر شروع کنیم غرق خواهیم شد.

 

مشابه این استعاره ما مجموعه باورهایی داریم که لازم می دانیم آنها را نگه داریم تا از پس زندگی روزمره خود برآییم، می‌خواهیم آنها را بهبود بخشیم اما بدون خراب کردن آنها می‌خواهیم چنین اصلاحاتی را انجام دهیم. پس ناچاریم در هر مرحله یک یا چند اعتقاد را دقیقا وارسی کنیم و دیگر اعتقادات را سرجای خود نگه داریم.