دو داستانک با یک محتوا، عشق مادر و تولد کودک، به همین دلیل می‌گویند بهشت زیر پای مادران است

 

نورسيده

 

 لحظه ورود لحظه پر استرس و خطر داري بود خود اون هم مي ترسيد، عادت نداشت .به زور واردش كردند . و حالا بايد تلاش مي كرد . تلاش در طول عمر دنيايي خود.كادر پزشكي آنطرف به حال مادر رسيدگي كردند و كودك تازه وارد زندگي را با گريه شروع كرد.پدر از پشت پنجره زير لب دعا زمزمه مي كرد.

 

  

تولد

 

روز تولدم مثل همیشه بود. طبق معمول هدیه ها با سلیقه و طبق معمول قیافه به ظاهر خوشحال اما در عمق ناراحت و پکر از به یاد آوردن  خاطره ی 17 سال پیش.یعنی اونروزی که مادرم بین خودش و من  من را انتخاب کرد و از دنیا رفت.

  

مهدی، وبلاگ داستانک ها