دو داستانک
نورسيده
تولد
روز تولدم مثل همیشه بود. طبق معمول هدیه ها با سلیقه و طبق معمول قیافه به ظاهر خوشحال اما در عمق ناراحت و پکر از به یاد آوردن خاطره ی 17 سال پیش.یعنی اونروزی که مادرم بین خودش و من من را انتخاب کرد و از دنیا رفت.
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و نهم اردیبهشت ۱۳۸۷ ساعت 14:20 توسط امیر حسین
|