فقط یک عذرخواهی!!!
شاید تقصیر، جای دیگری است!
امروز به این یادداشت جرات مندانه ی وبلاگ مادرستان تحت عنوان وقتی نمی توانم بگویم ببخشید! برخوردم. به نظرم خیلی از ما در زندگی روزمره با این مسئله مواجه می شیم که سر موضوعات بی اهمیت با اطرافیان مون اوقات تلخی" می کنیم و باعث می شیم هر دو طرف، لحظه ها و ساعات ناخوشایندی رو تجربه کنیم.
همونطور که نویسنده اون یادداشت اشاره کرده ن در آن چنان لحظاتی، گفتن جمله ی ساده ای مانند "معذرت می خوام" شاق ترین کار روی زمین به نظر می رسه. و شاید بیشتر به همان دلیل ساده، که خودمون رو اصولاً مقصر نمی دونیم؛ که در نتیجه حاضر باشیم عذرخواهی ای به عمل بیاوریم!
به نظرم غالب اوقات هم همینطوره واقعاً. نه ما مقصریم و نه طرف مون. خیلی وقت ها، شرایط بیرونی که کنترلش برامون سخت یا ناممکن بوده، باعث فشار عصبی بر روی ما شده و اون وقت نیاز داریم ناراحتی مون رو به شکلی بیرون بریزیم و اون وقت اولین کسی که در نزدیکی مون قرار می گیره محل تخلیه ی همه ی اون فشار ها واقع می شه ... و البته اون کسی که معمولاً چنین بلایی سرش می آد معمولاً از نزدیکان مون هم هست،
یعنی کسی که می دونیم درپی تخلیه عصبانیت مون قرار نیست پیامدهای خطرناکی رو متوجه مون بکنه، کسی که چه بسا دوست یا همسر یا قوم و خویش نزدیکمونه... و باز، البته می دونیم که دیر یا زود ما رو خواهد بخشید و یا درک مون خواهد کرد! و همه چیز به خیرو خوشی به سرانجام می رسه! مخصوصاً اگر عاطفه، محور اصلی رابطه باشد
وبلاگ: از زندگی