نقاشی بچههای مهدکودک

چکیده کتاب نقاشی کودکان
(کاربرد تست ترسیم خانواده در کلینیک)
ترجمه: دکتر پریرخ دادستان، دکتر محمود منصور
جهان کودک خانواده اوست و روابطی که با آن برقرار میسازد به همین دلیل برای فهم شخصیت او از اهمیت خاصی برخوردار است.نقاشی کودکان گزینهای است که ما را در شناسایی مشکلات آنها یاری میرساند
۱) روش اجرا
جمله خانوادهات را بکش یا یک خانواده را بکش اولین گام در این شناسایی است. جهان کودک خانواده اوست و روابطی که با آن برقرار میسازد به همین دلیل برای فهم شخصیت او از اهمیت خاصی برخوردار است.
۲) فرآیند ترسیم
پارهای از کودکانی که دچار وقفه یا بازداری هستند از همان ابتدا میگویند که قادر نیستند نقاشی کنند. و گاهی در اواسط نقاشی دچار مکثهایی میشوند که این بازداریها و مکثها میتواند ما را به معانی متفاوتی برساند. این که نقاشی در چه قسمتی از کاغذ و با چه شخصی آغاز شده دارای اهمیت است. مدت زمانی که برای ترسیم هر یک از اشخاص نقاشی اختصاص مییابد و دقتی که در مورد جزئیات به کار بسته میشود و یا گاهی تمایل وسواسآمیزی که در بازگشتن به قسمت معینی از نقاشی مشاهده میگردد در شمار نکات مهمی هستند که باید در نظر گرفته شوند.
۳) مصاحبه
کودک بهتر از هر کس میداند که چه چیز را خواسته است در نقاشی خود بیان کند. ابتدا باید به نحوی ظریف کار را با تمجید آنچه کودک انجام داده آغاز کرد، یعنی همواره باید گفت خوب است، حال ارزش نقاشی هر چه میخواهد باشد. حالا تو این خونواده ای را که کشیدی برای من تعریف کن.
اینا کجان؟ این جا چی کار میکنن؟ به من بگو یکیک این اشخاص کی هستند و از اون که اول کشیدی شروع کن. سوالاتی هستند که از کودک میپرسیم، در این میان نقش، جنس و سن هر یک از اشخاص را هم از کودک جویا میشویم.
۵ سؤال دیگری که میتواند اطلاعات جالبی را در اختیار ما بگذارد عبارتند از: در این خانواده کدام یک از همه مهربونترهستند؟ کدوم یک از همه کمتر مهربونه؟ کدوم یک از همه خوشبختتره؟
کدوم یک از همه کمتر خوشبخته؟ در این خونواده کی از همه بهتره؟ و در برابر هر جواب از کودک میپرسیم چرا؟
۴) همسانسازی
همسانسازی (این که کودک خود را مطابق با کدام یک از اشخاص داخل نقاشی در نظر میگیرد) غالبا تابع اصل لذت است و از این راه ما را درباره انگیزههای عمیق آزمودنی آگاه میسازد.
۵) واکنشهای عاطفی
باید واکنشهای عاطفی کودک در سراسر آزمون یادداشت گردند. در پارهای از کودکان حالت وقفه عمومی و ناراحتیهایی متجلی میگردند که ممکن است تا حد امتناع از ترسیم، گسترش یابند و ساخت نقاشی و خطوط ترسیم شده را تحت تأثیر قرار دهند. بالعکس پارهای دیگر از کودکان، به ترسیم خانواده با حالت شادی که گاهی با شگفتزدگی توأم است میپردازند.
۶) مقایسه با خانواده حقیقی
می بایست نقاشی ارائه شده توسط کودک را با آنچه حقیقت است مورد مقایسه قرار داد.
● تفسیر نقاشی کودک
تحلیل شیوه فرافکنی کودک در نقاشی خانواده، اطلاعات ارزندهای درباره شخصیت کودک، تعارضهای احتمالی و همچنین در مورد روابط وی با والدین و خواهران و برادرانش در اختیار ما میگذارد. بااین وجود مانند هر تست فرافکن دیگر، آنچه از طریق تست خانواده بدست میآید، جنبه احتمالی دارد و نمیتوان آن را با یقین پذیرفت. خط پر نیرو و پررنگ، به معنای نیرومندی کشانندهها، شهامت، خشونت یا رهاسازی غریزی است، در حالی که یک خط کمرنگ، مبین کشانندههای ضعیف، ملایمت، کمرویی یا وقفه غرایز است. ناحیه پایین صفحه، ناحیه غرایز بنیادی صیانت ذات و ناحیه منتخب خستهها، روانآزردگان، توان زدوده و افسردههاست.
ناحیه بالا، ناحیه گسترش تخیلات و ناحیه افراد آرمان نگر و رؤیا پرداز است. ناحیه چپ، ناحیه گذشته است و ناحیه آزمودنیهایی است که به سوی کودکی خود بازگشتهاند. و ناحیه راست، ناحیه آینده است. جهت نقاشی از چپ به راست، نشاندهنده یک حرکت طبیعی پیشرونده است، در حالی که ترسیم از راست به چپ، به منزله یک حرکت واپسرونده تلقی میشود.
هرگاه کودک خواه با کوچک کشیدن خود، خواه با ترسیم خود با فاصله یا پایینتر از دیگران و خواه با نامهربانتر یا کمتر خوشبختتر دانستن خود به کمارزنده ساختن خویشتن مبادرت میورزد به دلیل آن است که احساس اضطراب گنهکاری بر او غلبه دارد. در موارد افراطی که درحقیقت بندرت مشاهده میشوند، این حالت تا آنجا پیش میرود که کودک خود را از نقاشی حذف میکند.
● چگونگی بیان گرایشها و دفاعهای من در تست ترسیم خانواده
۱) ارزندهسازی شخص اصلی نقاشی
ویژگیهای شخصی که در نقاشی کودک ارزندهسازی شده است: این شخص غالبا کسی است که در وهله نخست ترسیم شده، بلند قامتتر از اشخاص دیگر نقاشی است، با دقت و مواظبت ترسیم میگردد، از لحاظ چیزهای افزوده شده غنیتر است مثل تزئین لباسها، ترسیم کلاه، عصا، چتر، کیف و ...، غالبا کانون توجه اشخاص دیگر نقاشی است یعنی همه نگاهها به سوی او معطوف است.
۲) نا ارزندهسازی
ویژگیهای شخصی که در نقاشی کودک نا ارزندهسازی شده است: وقتی دریک نقاشی یکی از اعضای خانواده ترسیم نشده باشد، درحالی که درحقیقت آن شخص وجود دارد و در کانون خانواده حاضر است، میتوان نتیجه گرفت که کودک قلبا مایل است او را از بین ببرد. این شخص از دیگران کوچکتر کشیده میشود، در آخرین جا و غالبا کنار کاغذ قرار داده میشود و مثل این است که کودک در بدو امر، قصد در نظرگرفتن جایی را برای او نداشته است، با فاصله از دیگران یا در سطحی پایینتر از دیگران کشیده میشود، به خوبی دیگران ترسیم نمیشود یا جزئیات مهمی در تصویر وی از قلم میافتند، نام وی ذکر نمیشود در حالی که نام دیگر اشخاص ذکر میگردد، به ندرت معرف شخصیت کودک است و به همسانسازی با وی مبادرت نمیکند.
۳) خط زدن اشخاص ترسیم شده
یکی از انواع نا ارزندهسازی، خط زدن یک شخص پس از ترسیم اوست.
۴) اشخاص افزوده شده
گاهی فرد خود را در نقاشی ترسیم نمیکند بلکه خودرا در شخص افزوده شده فرافکنی مینماید. شخص افزوده شده ممکن است یک نوزاد باشد که نقاش، گرایشهای واپسگرایی را که از بیان آنها شرم دارد، به وی نسبت میدهد. افزودن یک فرد بزرگسال، افزودن کسی به عنوان جفت کودک، افزودن یک حیوان به نقاشی (پرخاشگری علیه خواهران و برادران یا علیه والدین غالبا از راه یک حیوان وحشی بیان میشود) از این موارد است.
۵) نزدیکیها و ارتباطها
نزدیکی دو شخص در نقاشی نشاندهنده صمیمیت آنهاست، صمیمیتی که وجود دارد یا ترسیمکننده خواستار آن است.
۶) همسانسازیها
از کودک میخواهیم که همسانسازی خود را انتخاب کند. براساس چنین تقاضایی، ما مسلما به هشیاری وی رجوع میکنیم و باید تأکید کنیم که در این سطح هشیاری، گرایشها فقط در صورتی بیان میشوند که شدیدا سرکوفته نشده باشند، و درغیر این صورت سانسور من برای منع همسانسازیهایی که فرد باطنا به آنها تمایل دارد، دخالت میکند.
وقتی کودک خود را در شرایط واقعی سن و جنس خود مجسم میکند و اظهار میدارد که میخواهم خودم باشم همسانسازی با واقعیت است. وقتی فرد خود را در اشخاصی که گرایشهای اقرارکردنی او را ارضاء میکنند فرافکنی میکند، همسانسازی میل یا گرایش است. وقتی کودک با شخصی که فرد شرور در نقاشی را تنبیه میکند همسانسازی میکند، همسانسازی دفاعی یا همسانسازی با فرامن مطرح است.
● عینی و غیرعینی
▪ خانواده واقعی:
وقتی یک کودک علیرغم دستورالعملی که به او داده شده عینیت خانواده خود را محترم میشمارد و اعضای آن را به صورت سلسله مراتبی با در نظر گرفتن سن، جنس و موقعیت آنها ترسیم میکند، نشان دهنده سلطه اصل واقعیت بر اصل لذت است.
▪ خانواده تخیلی:
دراین موارد که جنبه غیرعینی یا فاعلی بر جنبه عینی غلبه دارد بایستی از روش تفسیری سود جست. دراین موارد باید درنظر گرفت که اعضای خانواده تخیلی وجود واقعی ندارند و به منزله تجسم تمایلات عاطفی کودک یا کنشهای شخصیت وی هستند.
● بررسی تعارضهای روانی کودک براساس تست ترسیم خانواده
▪ واکنش پرخاشگرانه
(گاهی پرخاشگری غلبه دارد و واکنشهای خشونتباری را به راه میاندازد که به نوبه خود مبنای تعارض جدیدی میگردند که جنبه برونی دارد، گاهی پرخاشگری دچار بازداری شده و به سوی فرد بازگشته است و جای خود را به واکنشهای افسردهوار، همراه با حالت غمگینی، اضطراب مقاوم و پایدار، ترس از رهاشدگی و روان آزردگی و شکست داده است و بالاخره گاهی تعارض بصورت واپسروی و همسانسازی با کوچکترین رقیب متجلی میگردد، فرایندی که در کودکان فراوان است.)
▪ واکنش افسردهوار
(گاهی کودک براساس یک واکنش افسرده وار به ناارزنده سازی خود میپردازد، یا بطورکلی خود را حذف میکند.)
▪ واکنش واپسگرا و همسانسازی با یک نوزاد
(مکانیزم واپسروی، کودک را به دوره خوشبختی یعنی دورهای که درآن هنوز تعارض اضطرابآور وجود نداشته است، باز میگرداند.)
واکنش پرخاشگرانه، سالمترین واکنش است اگر از حدی که بیشتر از آن میتواند خطرناک در نظر گرفته شود، فراتر نرود. تجربه نشان میدهد که برونریزی یک تعارض، هراندازه برای اطرافیان نامطبوع باشد، با تعادل سازشی خوب، بیشتر مطابقت دارد. بالعکس واکنش افسردهوار و واکنش واپسگرا، واکنشهای نورزی هستند زیرا یک راه حل واقعی برای تعارض (که سرکوفته باقی میماند) ارائه نمیدهد.
واکنش پرخاشگرانه را میتوان بر اساس روشهای ساده تربیتی پاسخگو بود. اما درمورد واکنشهای افسردهوار و واپسگرا باید به روشهای روان درمانگری متوسل شد، روشهایی که در خلال آنها فرد تعارضهای نخستین را مجددا تجربه میکند و آن را از راهی که گسترش شخصیت کودک را بهتر تأمین میکند، حل مینماید. واکنش پرخاشگرانه در پسران بیشتر و واکنشهای افسردهوار و واپسگرا در دختران بیشتر است.
مامان نقاشی منو نگاه کن
شهرزاد عبدیه، روزنامه تهران امروز
آیا تاکنون یک نقاشی نیمه کاره کشیدهاید و از فرزندتان خواستهاید، آن را کامل کند؟ آیا با دادن یک موضوع مثلا مزرعه از او خواستهاید، برای شما نقاشی بکشد؟ اصلا تاکنون به نقاشی فرزندتان دقیق نگاه کردهاید؟ در برابر تصاویری که او میکشد و با اشتیاق به شما نشان میدهد، چه واکنشی دارید؟. نقاشی کودکان، فرم تصاویر، ابعاد آن، محل قرارگیری اجزاء و نوع و ترکیببندی رنگها همگی به نوعی بازتاب حالات و احساسات درونی کودک شماست. او دنیا و محیط اطرافش و حتی تخیلات خود را آنگونه که احساس میکند و در خیال متصور میشود، ترسیم میکند. کودکی که فضای نقاشی او غمگین، خشن و با رنگهای محدود است، بهطور حتم نگاهی متفاوت از کودکی دارد که فضایی شاد و پر از رنگهای درخشان را با همان موضوع و امکانات میکشد.
● منم میخواهم تاثیرگذار باشم
اولین تلاشهای کودک در این زمینه به میل ذاتی او برای اثرگذاری و لذت بردن از کارهای خود ساخته نشأت میگیرد. نوزاد از اولین روزهای زندگی خود برای لحظاتی کوتاه توجهش به حرکاتی که در میدان دید او انجام میگیرد، جلب میشود و این حرکات را با چشمان خود تعقیب میکند. کمی بعد اندک اندک سرش را هم کمی بهطرف اشیا و یا اشخاص برمیگرداند. کودک در سه ماهگی مرتب به دستهایش نگاه میکند و از تجربه لمس اشیاء لذت میبرد و این زمانی است که او تجارب اساسی
و مداومی در جهت فعالیتهای فکری و عاطفی خود پیدا میکند.
تجربیات کودک و فعالیتهای او ادامه پیدا میکند تا اینکه بالاخره کودک در یک سالگی مداد در دست میگیرد و بدون کشیدن تصویری خاص با آن روی کاغذ میکوبد. در این مرحله کودک عملا نمیتواند تصویری روی کاغذ بکشد و یا اثری با مداد روی آن برجاگذارد. تا اینکه بالاخره در ۱۸ تا ۲۰ ماهگی بهطور کامل موفق به کشیدن خط میشود. در دو سالگی خطوط دایرهای و یا زاویهدار ظاهر میشوند. در این سن کودک بعد از کشیدن خط دلخواهش بهراحتی قلم را از روی کاغذ برنمیدارد و بعد از هر خط معمولا خطوط دیگری هم در همان محل رسم میکند. در دو سال و نیمگی که قدرت عضلانی کودک بیشتر میشود و هنگامی که خطی را رسم میکند، با چشم هم مراقب آن است تا خط از محدوده تعیین شده خارج نشود. در حدود سه سالگی، خطنگاریهای کودک دیگر فقط برای لذت بردن از حرکت، یا فشار مداد روی کاغذ نیست، بلکه مایل است احساسات درونی خود را که در ارتباط با تجربههای زندگی کوتاه مدتش بهدست آورده، بیان کند.
● خطخطیهای پرمحتوا
پرورش قدرت بیان نقاشی کودک فقط وابسته به تکامل جسمی کودک نیست، بلکه با درک و شعور او نیز در ارتباط است. این ادراک در بدو تولد بسیار جزئی است ولی با پیشرفت سن کاملتر میشود. در حقیقت میتوان گفت؛ چون کودک هنوز مهارت کافی ندارد، بنابراین نمیتواند خوب نقاشی کند. با این حال کودک از همان آغاز خط نگاری از اینکه سه وجه چشم، مغز و دست خود را به کار میاندازد، لذت میبرد. کودک بعد از سنین پنج، شش سالگی قدرت بیشتری در جهت نظارت بر واقعیتهای بیرونی پیدا میکند و چون لغات بیشتری آموختهاست بنابراین به راحتی میتواند اختلاف اشیا را با یکدیگر درک و بیان کند. کودک در حدود این سنین هنگام نقاشی فقط جنبههایی از اشیا را میکشد که آنها را شناختهاست و نه آنچه را که در ظاهر میبیند.
به همین دلیل نقاشی کودکان در این سنین دارای دو خصیصه متضاد است.او از یک سو نسبت به بیان برخی عناصر که قابل رویت هستند ولی از نظر او مهم جلوه نمیکنند، کوتاهی میکند و از سوی دیگر عناصری را میکشد که قابل رویت نیستند اما برای او مهم هستند.
● نقاشی راهی بهسوی درون کودک
نقاشی برای کودک فقط یک وسیله بیان برای تجزیه و تحلیل، یا توضیح و تشریح موجودات و اشیا نیست، بلکه در عین حال وسیلهای است برای بیان زندگی عاطفی او. هنگامی که کودک با آزادی و دلخواه خود نقاشی میکند، در واقع حالت روحی و احساسات زمان حاضر و احساسات و تحریکات ریشهدار و ژرفتر خود را بیان میکند. در واقع روی کاغذ هم مانند خواب و رویا، تمایلات خودآگاه و ناخودآگاه کودک ظاهر میشود.
نقاشی کودکان حتی اگر از لحاظ شکل ظاهری بیاهمیت جلوه کند اما از نظر محتوا هرگز بهطور کامل بیارزش نیست. روانشناسان معتقدند حتی پیش افتادهترین نقاشیها هم میتوانند شناخت و تجارب کودک از دنیا و شکلگیری تدریجی اورا آشکار کنند.
بهطور مثال هنگامی که کودکی در نقاشیهای خود از خانواده گاهی تصویر پدر را در کنار مادر و خواهر و برادرهایش نکشد، ممکن است دلیل این کار او غیبت طولانی پدر در خانواده باشد. گاهی پدر این خانوادهها به دلیل مشغلههای فراوان شبها دیر وقت به خانه میروند و ساعات حضورآنها بسیار کم بوده و در این ساعات کم هم به دلیل خستگی حوصلهای برای صحبت و بازی با فرزندانشان ندارند و همین امر باعث میشود کودکان جای خالی پدر را احساس کنند. کودک نسبتاً خیلی زود متوجه میشود که رسم و نقاشی وسیله بیانی است که با افکار او مطابقت میکند و او را در تخیلاتش آزاد میگذارد و در عین حال لذت سرشاری برای او فراهم میکند. در ضمن نقاشی کردن به کودک این امکان را میدهد که افکار درونش را نشان دهد. کودک به کمک نقاشی، کشمکشها و دلهرههای درونیاش را آشکار میسازد و به این شکل اثر آن را کاهش میدهد.
گاهی دیده میشود که خود کودک در نقاشی شرکت ندارد، دلیل این امر ممکن است احساس عدم راحتی او در خانواده باشد و یا نشانهای از میل کودک به تغییراتی در خود مانند سن و جنس و... باشد. در اینگونه مواقع کودک یا خود را در نقاشی شرکت نمیدهد و یا در نقش شخصیت دلخواهش ظاهر میشود اما شخصی که برای کودک ارزش ندارد، همیشه در آخرین لحظه و با کمترین جزئیات و کوچکتر از همه و خارج از گروه خانواده در حالتی کاملاً ثابت کشیده میشود. البته روشهای دیگری هم برای بیارزش نشان دادن یک شخصیت در نقاشی کودکان وجود دارد.
● توسل به معجزه تشویق
غلطگیری در عرصه نقاشی کمترین اهمیت را در عرصه خلاقیت هنری دارد. با وجود این هنوز بسیاری از والدین و مربیان، نقاشی کودکان را به کپی کردن محدود میکنند. برای کودکان کوچکتر معمولا از آلبومهایی استفاده میشود که کودک باید یک شکل را از روی شکل رنگ شده، رنگآمیزی کند و یا از روی شکل دیگری شکل ناقصی را تکمیل کند. کودکان بزرگتر نیز از منظره یا صورت کپیبرداری میکنند. به این ترتیب همه فکر میکنند که با این روش آموزش واقعگرایانهای را براساس حقیقت بیرونی و شکلهای منظم و رنگهای دقیق به کودک دادهاند در حالیکه این واقعگرایی با مهمترین بخش هنر مدرن مغایر است و از سوی دیگر این کودک دارای خصوصیات مخصوص سن و سال خود است و نباید او را به عنوان یک بزرگسال ناکامل در نظر گرفت. یادمان باشد این کودک هم روزی بزرگ میشودو اصلا لازم نیست به هر قیمتی او هم دارای معیارها و احساسات و ادراکهای هنری معینی باشد
از طرفی هر کودکی دارای خواستهای مخصوص به خلق و خوی خود است و زمانی که این خواستها با خصوصیات سنی او مخلوط شود، باعث میشود او دنیا را با نگاهی کودکانه و مخصوص خود بنگرد، دنیایی که بزرگسالان قادر به دیدن آن نیستند.کپی کردن نقاشی سایر کودکان هم مانع از بروز خلاقیت در بچهها میشود و این امر گاه ناشی از عدم اطمینان کودک به خود است و گاهی به دلیل نداشتن چیزی برای ارائه از سوی کودک. این سبک نقاشی اغلب بعد از مدتی به دلیل فقدان انگیزه شخصی باعث یاس و خستگی کودک شده و ممکن است کار را نیمه تمام رها کند.تشویش مهم ترین و اولین و آخرین راهکاری است که بیشتر روانشناسان را به والدین در هر زمینهای توصیه میکنند. حتی اگر بچه شما کپی میکند و یا علاقهای به نقاشی ندارد هرگز او را مجبور به کاری نکنید بلکه سعی کنید با توسل به معجزه تشویق او را در راهی که مناسب میدانید هدایت کنید. میتوانید
ساعاتی را به همراه کودکتان نقاشی کنید البته در نقاشی او دخالت نکنید. بهتر است هر کدام برای خودتان چیزی بکشید از موضوعات آزاد و یا از چیزهای کلی میتوانید استفاده کنید. مثلا یک مزرعه خوشحال، یک دریای بزرگ و... در آخر کار هم به حدی از دیدن نقاشی کودکتان هرچه که هست
ذوق کنید و به شعف بیایید که بیشتر از آن ممکن نباشد حتی میتوانید نقاشی را قاب کنید و یا همانطور بدون قاب به دیوار یا در کمد آویزان کنید تا بچه متوجه اهمیت کارش شود. به یاد داشتهباشیم که همواره در نقاشی کودکان بیش از آنکه نتیجه و محصول کار مهم باشد، اجرای آن اهمیت دارد، چون کودک احساس میکند کاری مربوط به خود انجام دادهاست. کودک باید توانایی کسب تجربههای مخصوص خود را و نه تجارب ما را داشته باشد. پس ما بزرگسالان بهتر است در پی تصحیح وسواس گونه نقاشی آنها از نظر صوری نباشیم.
نقاشی کودکان و کارکردهای آن
سید محمدحسین قاسمی، کارشناس ارشد مشاوره
نقاشی چیست؟ چرا کودکان نقاشی میکنند، آیا این گفته که نقاشی یک کودک ارزش ده هزار کلمه دارد را تأیید میکنید؟ بیشتر روانشناسان معتقدند که شاکله وجود انسان و اساس شخصیت وی از ابتدای کودکی پایهریزی میشود. علاقه فراوان به فراگیری و انعطافپذیری عمیق در برابر تأثیرات رفتار و عکسالعملهای والدین و اطرافیان از ویژگیهای مرحلهٔ خردسالی و قبل از ورود به دبستان است.
بهطور مثال بلوم (۱۹۷۲) از پژوهشهای روانشناسان دیگر نتیجه گرفت که حدود ۵۰ درصد از رشد شناختی و عاطفی انسان از بدو تولد تا چهارسالگی، حدود ۳۰ درصد باقیمانده در فاصلهٔ ۸ تا ۱۷ سالگی شکل میگیرد. از این رو همه معلومات، عادات و عکسالعملهائی که در این دوران تحصیل میگردد و بهطور ریشهدار و مستحکم و عمیق در روح کودک باقیمانده و بتای اصلی شخصیت و سازمان و شاکلهٔ وجودی او را تشکیل میدهد و براساس آن، شخصیت او شکل میگیرد. به همین دلیل امروزه روانشناسان تأکید خاصی بر شناخت کودکان و مطالعه افکار و احساسات آنها دارند و نقاشی کودکان را یکی از روشهای بررسی تغییرات شخصیتی و ذهنی کودکان در دورههای متفاوت تحصیلی میدانند. کودک مجموعهای از خواستها، امیال و ویژگیهای شخصیتی از قبیل ستیزهجوئی، ناسازگاری، نافرمانی، مهربانی، عطوفت و غیره است و نقای کردن یکی از روشهائی است که به کودک امکان میدهد تا تمامی این خواستها و امیال را بهصورتی بیضرر و دور از خطر از خود دوره کرده یا تکامل بخشد. کودک با نقاشی کردن انگیزههایش را متعادل میسازد. و انرژیهای روانی و جسمانیاش را بارور میسازد و شکل مناسبی به آنها میدهد و به آنها کمک میکند تا خودشان را مطرح سازند. نقاشی کودکان نمایشی است که کودکان سعی میکنند افقهای وجود خود را گسترش داده و به شکستن محدودیتها و حصارهای سخت و خشکی که اوضاع و احوال محیطی بر آنها تحصیل کرده است، مبادرت ورزند و به آنها فرصت میدهد تا شخصیت درونی خود را بیرون بریزند. بدینوسیله او قادر است تا بسیاری از چیزها را که احتمالاً نمیتواند به زبان آورد و با الفاظ بیان نماید، برای بزرگسالان ظاهر سازد و بدینترتیب خود را از قید تنشها رها میسازد.
نقاشی کودکان در حقیقت میدانی برای تجلی قدرت خلاقیت کودک است و بهوسیله آن کودک کبوتر اندیشه خود را به دوردستها پرواز میدهد و با نیروی خود اشیاء و موجودات مورد علاقه را حاضر کرده و در آن تغییراتی میدهد تا مطابق میل خودش باشند.
نقاشی کودک را باید یک وسیله کاملاً آزاد و ساده به حساب آورد که کودک از طریق آن و بدون توجه به واقعیتهای بصری دنیای خارج بهراحتی روی کاغذ میآورد و اشیاء را به سادهترین شکل خود نشان میدهد. در حالیکه کار خود را کاملاً منطقی و درست میپندارد و از اینکه بزرگترها به نقاشی آنها میخندند، تعجب میکنند.
نقاشی کودکان قابلیتها و ظرافتهای چندگانهای مثل جذابیت، زیبائی، انعطاف، عاطفهمداری، سرگرمسازی و فرافکنی دارد که این امر بیانگر دید واقعگرایانه و معنادار و در عین حال عجیب به اشیاء و محیط پیرامون است که خود ناشی از روح و شخصیت واقعگرایانهٔ کودکان است.
نقاشی کودکان دریچهای است که بعد خلاقیت کودکان را آزادانه بهسوی حوزههای سازندگی هدایت میکند و به آنها اجازه میدهد تا آزادانه مواد را دستکاری کنند. به سوژههای واقعی رنگ تخیل بزنند. به تخیلات خود برچسبهای واقعگرایانه بچسبانند و مهمتر از اینها بدون هیچ هراسی جهان را آنطور که میخواهند ترسیم کنند. تکیه بر خلاقیت آزاد در هنر و کارهای هنری، فایده مهم دیگرش جذب بیشتر کودکان به کانونها و کلاسهای هنری و پرهیز از هرگونه مسابقه یا مقایسه آثار آنها است و به بزرگسالان میآموزند که روی آثار کودکان توقف نکنند و به قضاوت آن نپردازند که در اینصورت
اضطراب از دلهایشان رخت برمیبندد و کودکان خویشتنهای خود را در آثار خود سادهتر، شفافتر و
بیشتر عرضه میکنند و درست در همین نقطه است که هنر و بهداشت روانی با هم همسو میشوند.
امروزه روانشناسان معتقدند که نقاشی فعالیتی شخصی است که کودک بهوسیله آن بسیاری از خواستهها، تمایلات و تفکرات خود را بهراحتی روی کاغذ میآورد و با مطالعهٔ آن میتوان به فرضیههائی سازنده در مورد شخصیت کودکان دست یافت. آنها معتقدند که نقاشی در لطیف کردن عواطف کودکان و تأمین بهداشت روانی و درمان ناراحتیها و برقراری آرامش آنان نقش مهمی دارد از این رو میتوان گفت که نقاشی کودکان برآیند ویژگیهای شناختی، عاطفی، روانی و اجتماعی آنها است که چنگ زدن به کلاف پیچیده عواطف کودکان و بهدست آوردن سرنخهائی جدید از این کلاً
برای شناسائی بهتر آنها را امکانپذیر میسازد. در دیدگاه نظریه روانکاوی، کودکان از طریق نقاشی
آنچه را که در ضمیر ناخودآگاه دارند و احتمالاً باعث ناراحتی و اضطرابشان میشود، را بیان میکنند. انها معتقدند که کودکان بههنگام کشیدن یا رنگ کردن یک تصویر، ناخودآگاهانه گوشهای از وضع عاطفی خود را بیان میکنند و نقاشی آنها دریچهای به جهان اندیشه آنان است و بیانگر اندوهها، شادیها و آرزوهای آنها است، به همین دلیل، تحلیل و بررسی نقاشی کودکان، یکی از مهمترین و قابلاعتمادترین راههای شناخت روان کودکان است و به والدین و مربیان کودکان در شناخت مشکلات و گرههای شخصیتی آنها کمک زیادی میکند. بهطور کلی نقاشی کودکان ریشه در خلاقیت آنها دارد و
رشد این خلاقیت میتواند باعث گردد تا در دوران بزرگسالی این کودک تبدیل به هنرمندان، نویسندگان، نقاشان، مخترعین و کاشفانی بزرگ گردند. نقطه آغاز این خلاقیت انگشتان کودک است. جویبار کوچکی که از سرانگشتان کودکان جاری میشود، خلاقیت فکرشان را آبیاری میکند که هر اندازه اعتماد و ابتکار بیشتری در حرکت دستهای کودکان وجود داشته باشد عنصر خلاقیت ذهنی آنها زندهتر است. به همین دلیل است که توصیه میشود والدین و مربیان باید در کودکان خود امنیتخاطر ایجاد کنند و به کودک کمک کنند و به او اطمینان دهند که بزرگترین یار و یاور او هستند.
در مورد نقاشی کودکان و شکوفائی این هنر در آنها والدین و مربیان باید نکات زیر را در نظر داشته باشند:
۱) نقاشی کودکان صرفاً برای پر کردن اوقات فراغت آنها نیست بلکه بستر مناسبی برای پی بردن به دنیای درونی آنها و شکوفائی خلاقیتهای آنها است.
۲) نقاشی کودکان هنری است که به زندگی آنها زیبائی خاص میبخشد که این مضمون در راستای این گفته شوپنهاور است که ”هنر نوعی رستگاری است که ما را از درد و رنج رها میسازد و به تصاویر زندگی ما دلربائی میبخشد“.
۳) نقاشی کودکان برگرفته از تخیلات آنها است. چنانچه تخیلات و رؤیاهای کودکان مورد بیتوجهی، تمسخر یا بیهوده انگاشتن از جانب والدین و مربیان روبرو شود و آنها وادار به واقعبینی گردند، سرچشمهٔ خلاقیت آنها خشکیده میشود.
۴) در آموزش کودک باید به تقویت انگیزهها توجهی خاص داشته باشیم و انگیزههای کوچک فرزندان را بهمثابهٔ چشمهٔ کوچکی بدانیم که میتوانیم از طریق حفر آن نقطه و باز کردن راه آب، آن را تبدیل به سرچشمه جوشان کنیم و نقاشی کودک یکی از راههای پی بردن به این انگیزهها است.
۵) در برنامه زمانبندی شده کودکان وقتهای آزاد در نظر بگیرید و به آنان اجازه دهید بهطور خودجوش و خلاقانه به کارهای موردعلاقهشان بپردازند و اطرافیان باید با ملایمت و احتیاط فعالیتهای کودکان را هدایت کنند.
۶) برای کودکان، صمیمی بودن و آشنا بودن چهره بسیار مهم است. زیرا اولین چیزی که کودک در یک ارتباط حضوری به آن توجه میکند چهره مربی است. مربی باید سعی کند با چهرهٔ خود به کودک نشان بدهد که مشتاق او است و او را دوست دارد. اینگونه است که چهرهٔ مربی آرام و دوستداشتنی میشود و کودک جذب آن میشود.
۷) کودکان هنگامیکه از طرف مربی خود با والدین نوازش میشوند بسیار لذت میبرند. لمس کردن و در آغوش گرفتن کودک از طرف والدین به تبادل انرژی یاری میرساند و فرصتی را فراهم میکند تا کودک آرامش و آسایش را در آغوش آنها احساس کند و به آنها فرصت میدهد تا بهراحتی احساسات و عواطف خود را ابراز کنند و به زندگی روانی خود تحرک بخشند.
۸) از مقایسه کودکان و آثار آنها با یکدیگر و همچنین تحمیل عقاید به کودکان باید پرهیز کرد و باید در نظر داشت که تنها در بسته ”آزادی“ ربط دادن به طبیعت کودکان و احترام به سبک خاص زندگی آنها است که خلاقیت و نوآوری در وجود آنها به ثمر مینشیند.
۹) تردیدی نیست که مسئولیت عمده و اساسی تربیت کودک بر عهده والدین است که هدف این تربیت شکوفا ساختن استعدادهای کودک و آرامش بخشیدن به او است و زمانی والدین از عهده این امر مهم به نیکی و درستی برمیآیند که خود از آرامش روانی و امنیتخاطر برخوردار باشند تا به دور از هرگونه اضطراب و دغدغه و با بهرهمندی از دلگرمی، همدلی، همراهی و حمایت مشوقانه ترسیمگر مسیر سعادت فرزند گردند.
منبع: ماهنامه کودک
اکرم امامی ،پایگاه رسمی انتشارات سوره مهر
اگر شما از كودك خود بخواهید كه خود و دوستان خود را به تصویر بكشد، معمولا گروهی از بچهها را در حال بازی یا انجام یك فعالیت گروهی به تصویر خواهد كشید، در حالی كه اگر كودك شما منزوی یا ناسازگار باشد، اغلب در محدوده خارجی گروه و یا به صورت تنها كشیده خواهد شد...
اگر شما از كودك خود بخواهید كه خود و دوستان خود را به تصویر بكشد، معمولا گروهی از بچهها را در حال بازی یا انجام یك فعالیت گروهی به تصویر خواهد كشید، در حالی كه اگر كودك شما منزوی یا ناسازگار باشد، اغلب در محدوده خارجی گروه و یا به صورت تنها كشیده خواهد شد.
▪ تصویر خواب و رویا:
كودكان و حتی نوجوانان معمولا خواب و رویای خود را به صورت نقاشی ارائه میدهند و سپس آن را توضیح میدهند و در این مورد تبحر خاصی دارند، زیرا از تصویر كردن آن هیچ ترسی ندارند و خود را در هیچ موردی مقصر ندانسته و همه چیز را به عهده خواب و رویا میگذارند! البته نقاشی خواب و رویا ممكن است ترسها یا حتی تمایلات كودك را به تصویر بكشد. برای این مساله تصویر كودك قوی و بزرگتر از دیگران نمونهای است كه معمولا دیده میشود.
▪ خانه و محل زندگی:
در بیشتر نقاشیهای كودكان، خانه بیشتر از هر چیز دیگری به تصویر كشیده میشود. البته كودكان در آغاز، خانههایی معمولی و پیشپاافتاده را به تصویر میكشند، اما با افزایش سن و به دست آوردن مهارت كافی، خانههای واقعیتر و پیچیدهتری را شاهد خواهید بود. اگر خانهای دلباز و یا همراه با در و پنجره و محیط پر از گل و حیاط را در نقاشی كودكان مشاهده كردید، این امر میتواند دلیل روحیه سالم فرزند شما باشد و میتوانید اینگونه تصور كنید كه فرزند شما اعتمادبهنفس كافی دارد. در حالی كه اگر خانهای بسیار ساده و بدون در را شاهد هستید كه به صورت منفرد و با دیوارهای بلند تصویر شده است، این میتواند بیانگر وابستگی كودك شما به شما در سنین پایینتر از هفتسالگی باشد و اگر كودك شما این زمان را پشت سر گذاشته باشد، كشیدن اینگونه خانهها میتواند دلیلی برای عدم وجود اعتمادبهنفس در كودك شما باشد.
▪ خورشید و ماه و ستارگان:
تصویر خورشید بهطور معمول بیانگر امنیت و شادی و قدرت است و به عقیده برخی از محققان و پژوهشگران به معنای حضور پدری مطلوب و موثر در جمع صمیمی خانوادهای متحد است. در حالی كه اگر این رابطه چندان درست و اساسی نباشد و یا كودك از جمع خانواده احساس رضایت نكند و یا به پدر و بخصوص به نوع رفتار او علاقهای نداشته باشد، خورشید به صورت نیمهپنهان در پشت كوه كشیده و یا اینكه اصلا از كل نقاشی حذف خواهد شد و معمولا اگر از كودك خود بخواهید نقاشی بكشد واو از ماه و نقاشی تاریك استفاده نماید، این نشانگر دلگیر بودن و عدم رضایت اوست.
▪ استفاده از درختها و سبزهزارها:
نكته جالبی كه باید در مورد بررسی نقاشیای كه كودك شما از درخت كشیده توجه خاصی داشته باشید، آن است كه در آغاز باید درخت ترسیمشده را به سه قسمت ریشه، تنه و شاخ و برگها تقسیم كنید. ریشه نماد ناخودآگاه فرزند شماست و به غرایز او مربوط میشود. تنه درخت درحقیقت شبیهترین چیز به ((خود كودك)) است و اگر تنهای بلند و استوار و قطور را مشاهده كردید، میتوانید آن را با اعتمادبهنفس و احساس رضایت كودك خود مرتبط بدانید. این در حالی است كه اگر درخت كشیدهشده توسط كودك شما، دارای شاخ و برگ كافی باشد، نشاندهنده این مطلب است كه كودك دلبند شما با محیط خارج و همنوعان خود به اندازه كافی رابطه دارد و اگر شاخ و برگ و یا هر كدام از بخشهای درخت را به صورت غیرعادی دیدید، این امر نشاندهنده عدم تعادل در فرزند شماست.
▪ اتومبیل و وسایل نقلیه عمومی:
در جوامع امروزی اتومبیل نمادی از قدرت به شمار میرود و به همین دلیل بهخصوص در نقاشی پسرها بهوفور دیده میشود. پس اگر مشاهده كردید كه كودك شما از كشیدن تصویر خود، خودداری كرده و به اتومبیل بها میدهد، میتوانید این امر را نشاندهنده ارتباط خوب وی با دنیای خارج بدانید.
▪ حیوانات:
اگر كودك شما در خانه یا هر مكان دیگری شاهد حیوانات باشد و سپس آنها را به تصویر بكشد، این امر مسالهای عادی تلقی میشود. اما اگر بیدلیل از حیوانات و بخصوص به صورت خشن استفاده نماید، این مساله به روحیه ناسالم او و یا احساس گناهی كه نمیتواند به صورت مستقیم آن را به تصویر بكشد مربوط میشود.
آیا تا به حال به نقاشی یک کودک نگاه کرده و از بازتاب اندیشه و احساس این هنرمند خردسال شگفتزده شدهاید؟ آیا تا به حال با خود اندیشیدهاید که کودکتان با کشیدن خانهای بیپنجره و یا آدمکی که فاقد تنه است و به جای آن دو دست از دو طرف سرش بیرون آمده و یا درختی با برگهای سوزنی چه چیزی را میخواهد برای شما بازگو کند؟
نقاشیهای کودکان نوعی گیرایی آنی دارند، آنها ساده، جذاب و سرشار از زندگی و هویتند. کودکان با نقاشیهای خود حرف میزنند، حرفهایی که به دلایل گوناگون قادر به گفتن آنها نیستند. نقاشی نیز همانند خواب و رویا به آنها این اجازه را میدهد که خود را از ممنوعیتها سازند و با ما در حالتی نا خودآگاه، درباره مسائل، کشفیات و دلهرههایشان صحبت کنند.
تخیلات هنری همانند خواب و رویا، در ژرفای ضمیر ناخودآگاه هر کس به جستجو میپردازد و ژرفترین محتویات درونی فرد را متظاهر میسازد. کودک نیز به کمک نقاشی دلهرهها و کشمکشهای درونی خویش را آشکار میسازد و بدین طریق اثر آنها را کاهش میدهد. در حقیقت وقتی مسائل و مشکلات عاطفی بر روی کاغذ منعکس میشوند به صورت تازه و جداگانهای که کمتر دلهرهآور است در میآیند.
کودک خیلی زود در مییابد که رسم و نقاشی وسیلهای بیانی است که با افکار او مطابقت میکند و او را در تخیلاتش، آزاد میگذارد و در عین حال لذت سرشاری برای او فراهم میآورد؛ علاوه بر آن نقاشی کردن به او اجازه میدهد که افکار درونیاش و در حقیقت خویشتن خودش را نشان دهد. به هر حال تعبیر و تجزیه و تحلیل نقاشی کودکان فقط مورد توجه بزرگسالان است. هنگامی که کودک به وسیله تصویر اظهارنظری میکند، بسیاری از جوانب شخصیت خویش را آشکار میسازد؛ ولی او اینکار را برای دلخوشی ما و یا فراهم کردن امکان شناخت و بررسی روانشناسی نمیکند؛ بلکه آن چه برای او مهم است بیرون ریختن تجربههای اندوخته شدهای است که نمایانگر وجود اوست.
اولین علائمی که کودک بر روی کاغذ رسم میکند، بیشتر بر اثر ضربه زدن مداد بر روی کاغذ به وجود میآید. او خیلی زود متوجه میشود که در اطراف او اشیاء و وسایلی وجود دارند که میتوانند اثر مشخصی از خود بر روی سطوح باقی گذارند، بنابر این با لذت تمام، با هر وسیلهای که به دست آورد شروع به خطخطیکردن میکند. خطوط درهموبرهمی که کودک در سن 16 تا 18 ماهگی رسم میکند کمکم جای خود را به دو اثر گرافیکی مشخصتر میدهد که یکی خط نوشتن و دیگری خطنگاری است، که این رویه به مرور زمان و بر اثر پیشرفت و پختگی فکری کودک هر کدام جای خود را پیدا میکنند.
او در دو تا سه سالگی برای خطوط و دایرههایی که میکشد اسم میگذرد. در این دوران، دیگر خطنگاری کودک، فقط برای لذت بردن از حرکت یا فشار مداد بر روی کاغذ نیست، بلکه او مایل است احساسات درونی خود را که در ارتباط با تجربههای زندگی کوتاهمدتش به دست آورده بیان کند. و سرانجام در چهار سالگی خطنگارههای او جمع و جور میشوند و حتی برای بزرگسالان نیز معنی پیدا میکنند. در این سن شمایی از آدمک و گاهی هم بعضی از حروف الفبا نمایان میشود. بدین گونه است که سرانجام کودک مرحله خطخطیکردن را به طور کامل پشت سر میگذارد و وارد مرحله تمثیلی میشود. این مرحله درست همان مرحلهای است که کودک به تقلید از بزرگترها، چند سطری را به عنوان داستان نقاشی، زیر نقاشیهای خود ترسیم میکند. این نوشتهها اغلب از چپ به راست و گاهی از راست به چپ نقاشی میشود.
کودکان سعی میکنند در نوشتههای خود فاصله را نیز مراعات کنند و جالب است که بعد از نوشتن از بزرگترها میخواهند که نوشتههای آنان را بخوانند. در چنین شرایطی، والدین میتوانند با دقت در محتوای نقاشی سرنخی به دست آورند و از این طریق داستانی بسازند و برای کودک تعریف کنند. کودکان، معمولا با دقت به این داستانها گوش فرا میدهند و اگر هم گاه مطلبی خلاف میل آنها خوانده شود اعتراض نمیکنند؛ زیرا خودشان میدانند که نوشتههایشان قابل خواندن نیست.
برای آنها همین قدر که کسی نوشتههایشان را میخواند و در احساساتشان شریک میشود کافیست.
در فاصله سه تا چهار سالگی کودک سعی میکند تصویر شخص یا اشخاصی را بکشد. این تصویر شامل عناصر مشخص و معینی از قبیل یک دایره به جای سر و در اطراف آن چند خط به عنوان بازوها و پاهاست.
علت سادهبودن نقاشی در این سن از عدم شناخت تکنیک ناشی نمیشود، بلکه این درست همان تصویری است که کودک از بدنش در ذهن دارد. این تصویر دارای یک سراست که برای کودک مهم جلوه میکند؛ زیرا سر موضع حسهای بینایی و شنوایی است واز این رو برقراری ارتباط با دنیای خارج را میسر میسازند و دیگر این که دارای بازوهایی است که امکان گرفتن و لمس کردن اشیاء را در بردارد و دارای پاهایی است که امکان جابجا شدن را فراهم میکند.
وقتی کودک، آدمکی را ترسیم می کند، قبل از هر چیز شکل خود یا درکی را که از بدن و تمایلاتش دارد بیان میکند. در واقع بین برخی از خطوط آدمک نقاشی شده، و خصوصیات جسمی و روانی کودکی که آنرا ترسیم کرده، ارتباط مشخصی وجود دارد.
اگر آدمک در مجموع هماهنگ باشد، احتمال بسیاری وجود دارد که کودک کاملاً سازگار باشد؛ اما هنگامی که آدمک در اندازهای خیلی کوچک یا گوشه کاغذ ترسیم شود، نشانگر این است که کودک خود را کمارزش میپندارد و قادر به برقراری ارتباط مناسب با دیگران نیست. و یا اگر آدمک بزرگ ترسیم شود، میتوانیم حدس بزنیم که با کودکی زود رنج و حساس روبرو هستیم که همیشه فکر میکند به او ظلم شده است. کودکان ضعیف و درونگرا، اغلب برای آدمک پا نمیگذارند، یا او را به حالت نشسته نقاشی میکنند و بالاخره کودکان پرخاشگر، که آدمک خود را با خطوطی خشک و زاویهدار نشان میدهند.
خانواده
اعضای یک خانواده هماهنگ، در نقاشیهای کودکان، همیشه با هم و دست در دست هم نشان داده میشوند. اگر این اشخاص دستهای یکدیگر را بگیرند، همدیگر را ببوسند و یا با هم بازی کنند درجه صمیمیت آنها بیشتر است. کودک، در نقاشی خانواده، تصویر خود را نزدیک شخصی نقاشی میکند که حس کند در کنارش راحتتر است و یا او را بیشتر از همه دوست دارد؛ ولی اگر کودکی فکر کند که مثلاً خواهرش بیش از او مورد توجه پدر و مادراست، در نقاشی خود خواهرش را بین پدر و مادر و خود را دورتر از آنها در حاشیه کاغذ قرار میدهد. دربعضی از نقاشیها تعدادی از افراد خانواده در داخل خانه و تعدادی دیگر درخارج از خانه نمایش داده میشوند. اینگونه نقاشیها یا منعکسکننده غیبت واقعی شخص یا اشخاصی است که در خارج از خانه ترسیم شدهاند و یا کمبود جذابیت عاطفی کودک را نسبت به آنها مینمایاند.
در بیشتر نقاشیهایی که کودکان ترسیم میکنند، همیشه یک شخصیت اصلی وجود دارد که کودک بیشترین بار احساسی خود را چه به صورت عشق و ستایش و چه به صورت ترس و دلهره بر روی او مستقر میکند. این شخصیت اصلی غالباً قبل از دیگران ترسیم میشود؛ زیرا او اولین شخصی است که کودک به او فکر میکند. این شخصیت اصلی، همیشه در اندارهای بزرگتر از دیگر اشخاص و با جزئیاتی بیشتر و کاملتر ترسیم میشود.
هنگامی که در نقاشی خانواده، یکی از اعضای خانواده وجود ندارد، میتوان نتیجه گرفت که کودک آگاهانه یا ناخود آگاه آرزوی نبودن آن شخص را دارد. این پدیده بیشتر در نقاشیهای کودکانی دیده میشود که با گذشت چند سال هنوز تولد خواهر یا برادر کوچکتر از خود را نپذیرفتهاند. بنابر این با حذف این کودک مزاحم از نقاشی خود، خود را در دوران طلایی که قبل از تولد نوزاد در آن زیستهاند، به تصویر میکشند.
منابع:
1- ارزشیابی شخصیت کودکان بر اساس آزمونهای ترسیمی، دکتر پریرخ دادستان، انتشارات رشد، چاپ دوم، تهران 1376
2- نقاشی کودکان و مفاهیم آن، آنا الیوریو فراری، ترجمه عبدالرضا صرافان، انتشارات دستان، چاپ چهارم، تهران 1371
3- نقاشی و کاربرد تست در خانواده، پ. دادستان – م منصور، انتشارات رشد، چاپ اول، 1371
4- نقاشی و نوشتههای کودکان، کاوه داداش زاده، انتشارات گوتنبرگ، چاپ اول، 1376