اگر فرصت داشتم كه دوباره كودكم را بزرگ كنم
به جاي آنكه انگشت اشارهام را به سوي او بگيرم
در كنارش انگشتهايم را در رنگ فرو ميبردم و نقاشي ميكردم.
اگر فرصت داشتم كه دوباره كودكم را بزرگ كنم
به جاي غلطگيري به فكر ارتباط بيشتر ميبودم.
بيشتر از آنكه به ساعتم نگاه كنم به او نگاه ميكردم.
سعي ميكردم درباره او كمتر بدانم اما بيشتر به او توجه ميكردم.
به جاي اصول راه رفتن، اصول پرواز كردن و دويدن را با او تمرين ميكردم.
در مزارع بيشتر ميدويدم. به ستارگان بيشتر خيره ميشدم.
كمتر سخت ميگرفتم و بيشتر او را تاييد ميكردم.
اول احترام به خود را در او ميساختم ، و بعد خانه و كاشانه اش را.
و بيشتر از آنچه كه عشق به قدرت را به او ياد دهم ، قدرت عشق را يادش ميدادم
دایانلومان
