تقدیم به بازدیدکنندگان عزیز
سلام بر تو عزیز یگانهام، تو منحصر به فردی
آیا میدانی تو بیهمتاترین فردی هستی که از این سایت بازدید میکنی، بله تو را میگویم، فقط اثر انگشت تو نیست که با تمامی انسانها متفاوت است.
جلوی آینه خود را بنگر، چشمان زیبایت نیز منحصر به فرد هستند، چهرهات یکتاترین چهره است و اگر سالهای سال در جهان بگردی، چهرهای چون خود را نخواهی یافت به موهایت، به دستانت، به پاهایت، به همه جسم خود بنگر، آیا یکتایی آن را نمیبینی. و من خوشحالم که فردی یکتا چون تو خواننده مطالب من هستی.
عزیزم نه فقط در جسم منحصر به فردی که در روح و روان نیز چنینی. بیا مروری بکنیم .
تو حاصل رشد قویترین اسپرم در میان حدود120 میلیون اسپرم هستی که توانست در این مسابقه بزرگ مقام اول را در رسیدن به تخمک کسب کند و حاوی میلیاردها ژن خاصی هستی که صرفا کمپلکس پیچیده تو را هدایت میکند و توانائیهای بالقوه و منحصر به فردی هست که وجودت از آن بهره میجوید. پس سرمایهای که تا با خود به این جهان آوردهای نیز منحصر به فرد است.
تو از پدر و مادری متفاوت از والدین دیگر زاده شدی، با خواهر و برادر و فامیل خاصی خویش و قوم شدی، در مدرسه با معلم و همکلاسیهای خاصی قرین گشتی. و شخصیت تو در تعامل با میلیونها تعامل خاص و با افراد خاصی شکل گرفت که باز هم تو را منحصر به فرد کرد.
پس اکنون تو یگانهای در آنچه بصورت ژنتیک یا فطری آوردهای و همچنین یگانه ای در جسمت، و یگانه هستی در تعاملاتت با محیط و اکنون نیز تو یگانهترین انسانی در نوع نگرش، تفکر و اراده ای که میکنی.
پس من چه به تو بگویم که برایت مفید باشد.
تو که منحصر به فردی باید منحصر به فرد عمل کنی. رمان زندگیت را نمیدانم. تا بگویم که فصل دیگرش را چگونه بنویس تا قشنگتر شود.
نگرانیهایت، شادیهایت، عشقت، غمهایت، ضعفهایت، قوتهایت، تواناییهایت هم، مثل سایر اجزاء وجودت منحصر به فردند. پس تو نخواهی توانست که خود را با کسی مقایسه کنی، چون تو فقط توئی و همتا نداری
تو رمان زندگی خود را نوشتهای و باز هم مینویسی. نوزادی و کودکیت را با تعاملات و قابلیتها و ارادهات طی کردهای و فصلهای آن را نگاشتهای. دیگر چه فصلهایی را نوشتهای و چگونه نوشتهای.
آیا فصل جوانی را نیز تمام کردهای، برای حال چه تصمیمی داری. تو نمیتوانی رمانهای دیگری را کپی کنی، چون تو تنهاترین و یکتاترین انسانی هست که من می شناسم. با همه تفاوت ها که ذکر کردم.
اکنون که فصل حاضر رمان زندگیت را می نویسی، تصمیم بگیر که چگونه این فصل را به اتمام برسانی.
آیا این فصل از رمانت، تراژدی و غمگین است؟
نقش اول این رمان تویی، در این رمان و در این فیلم تو چگونه نقش ایفاء می کنی، آیا فردی منفعل و خسته و بیهدف و بیانرژی هستی .چنین رمانی را چه کسی میپسندد. آیا خودت نیز که این فیلمنامه را میخوانی، مجذوب میشوی یا نه
نقش اول این فیلم تویی، تو بهترین هنرپیشه و کارگردان و فیلمنامهنویس و منحصر به فرد هم هستی.
برای خودت بنویس که: چه میکنی و چه خواهی کرد....
بگو که :من این کار را میکنم که ...، اگر دیگران این کار را انجام دهند..، من این کار را انجام میدهم...، و اگر....
رمان خود را پیشاپیش، قبل از اینکه دیگران بنویسند خودت بنویس. تو میتوانی با مشاوری نیز درباره نوشتن رمان زندگیت مشاوره کنی و از تجارب رمان نویسان موفق زندگی را نیز استفاده کنی. ولی به هر حال آخرالامر خودت هستی که رمانت را انشاء میکنی.
خوشحال میشوم بدانم تو ای عزیز رمان خودت را چگونه نوشتهای، چگونه مینویسی و چگونه خواهی نوشت. به من بگو....